-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1392 21:11
دیـشـب گـرسـنـه بـود دخـتـری کـه مُـرد ... چـه آسـان بـه خـاک پـس دادیـمـش ؛ و هـمـسـایـه اش ، زیـارتـش قـبـول ... دیـشـب از سـفـر رسـیـد مـکـه رفـتـه بـود
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1392 20:56
دلتنگ که میشوی دیگر انتظار برایت معنا ندارد.... یک نگاه کمی نامهربان ........... یک وازه ی کمی دور از انتظار...... یک لحظه فاصـــــــــــــله.............. میشکند بغـــــــــــــــــــضت را
-
سلام دوباره
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1392 20:53
سلام بروبچ خوبید؟؟؟؟؟؟؟ یه مدتی بود که غرق درس خوندن بودم و وقت نمیشد به وب سر بزنم ولی دیگه هر چند وقت یه بار میام اپ میکنم
-
ای دنیا
شنبه 2 آذرماه سال 1392 20:21
دنیا سوت پایان را بزن! صداقت من حریف دروغ این زمانه نمی شود
-
مثلا ما ادمیم
جمعه 19 مهرماه سال 1392 16:21
گرگ همان گرگ است شغال همان شغال در بین این همه حقیقت تنها ادم است که آدم نیست!
-
یعنی خاک بر سر ما
جمعه 19 مهرماه سال 1392 16:08
هر چقدر هم که ضعیف باشی گاهی اوقات می توانی تکیه گاه باشی
-
دوباره...
جمعه 19 مهرماه سال 1392 15:47
باید بازیگر شوم ، آرامش را بازی کنم … باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم … باز باید مواظب اشک هایم باشم … باز همان تظاهر همیشگی : ” من خوبم …
-
دلت که گرفت...
سهشنبه 22 مردادماه سال 1392 23:01
دلتـــ که گرفتــــ ... حرفتـــ را که نفهمیــدند ... دنیایتــــ که ســرد شد ... احســاس مردگــی افکـــار که کــردی ... آرام شدنتـــ را از کسی جـــز خودتــــ تمنــــا نکن ... که بــس نـامهربــانند مــردم ایــن حــوالی ... که دیـــر ... خیــلی دیــــر میفهمنـــد ... دستتـــــ بــرای گرفتن تنــــها بود ..!!
-
ادمای امروز
سهشنبه 22 مردادماه سال 1392 22:51
این روزها کسی به خودش زحمت نمی دهد یک نفر را کشف کند!زیبایی هایش را بیرون بکشد ... تلخی هایش را صبر کند آدم های امروز دوستی های کنسروی می خواهند
-
یکی از فانتزیام
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 02:54
یکی از فانتزیام اینه که به بچه ۲ ، ۳ ساله پیدا کنم بهش بگم مامانتو گرگ خورد انقده خوبه
-
هه
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1392 02:19
-
اون قدیما
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1392 02:15
ﻗـﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺑﻮﯼ ﻣـــــﺎﻧﺪﻥ میﺩﺍﺩ ... ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺣﺘﯽ ﺑﯿﺴﮑﻮﯾﺖ ﻫﺎ ﻣــــﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ !! ولی حاﻻ HI-BYE ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ
-
کاش میفهمیدی
دوشنبه 31 تیرماه سال 1392 02:25
کـاش مـی فـهـمیـدی قـهـر میـکنم تـا دسـتـمو مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـی بـمون... نـه ایـنـکـه شـونـه بـالا بــنـدازی و آروم بـگـى هـر طور راحـتـى!!
-
مثلا تولدم بود خیر سرم
شنبه 29 تیرماه سال 1392 02:42
سلام بروبچ چه خبرا؟؟؟ خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفتم کسی یادش نبود بم بگه خودم بگم تولدم مبارک میبینید چه قدر متواضهم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حال کنیدا برید فضا
-
میخوام
شنبه 29 تیرماه سال 1392 02:26
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که: پدر تنها قهرمان بود. عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد. بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند. تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود. و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!
-
غمگین دیدارم
شنبه 29 تیرماه سال 1392 02:17
ببین غمگین، ببین دلتنگ دیدارم... ببین خوابم نمی آید، بیدارم... نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو: تورا بیش از همه کس دوست میدارم
-
ماه رمضان
یکشنبه 23 تیرماه سال 1392 02:21
ماه برکت زِ آسمان می آید صوت خوش قرآن و اذان می آید تبریک به مؤمنینِ عاشق پیشه تبریک،بهار رمضان می آید
-
ای کاش
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 02:20
کاش می دانستم چیست؟ آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست.
-
در این شب ها
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 02:05
در این شب ها چه خاموشم به یاد تو هم اغوشم بهم گفتی وفا داری چه شد کردی فراموشم
-
نشان عشق
جمعه 7 تیرماه سال 1392 14:37
ای که میپرسی نشان عشق چیست عشق چیزی جز ظهور مهر نیست عشق یعنی مهر بی چون و چرا عشق یعنی کوشش بی ادعا عشق یعنی مهر بی اما اگر عشق یعنی جان تپیدن بهر دوست عشق یعنی جان من قربان دوست
-
لبخند بزن
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1392 15:31
لبخند بزن بدون انتظار پاسخی از دنیا بدان روزی دنیا انقدر شرمنده میشود که به جای پاسخ لبخند با تمام ساز هایت میرقصد
-
خاتون
پنجشنبه 30 خردادماه سال 1392 17:20
پسر : ضعیفه ! دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم ! دختر : توباز گفتی ضعیفه ؟ پسر : خب ، برم منزل چطوره ؟ دختر : وااااای . . . از دست تو ! پسر : باشه ؛ باشه ببخشید ویکتوریا خوبه ؟ دختر : اه . . . اصلاباهات قهرم ! پسر : باشه بابا ، توعزیز منی ، خوب شد ؟ آشتی ؟ دختر : آشتی ، راستی گفتی دلت چی شده بود ؟ پسر : دلم !...
-
تو که عادت داری ...
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1392 22:33
باید به بعضی ها گفت : ناراحت چی هستی ؟! دنیا که به آخر نرسیده .... من نشد ؛ یکی دیگه ! تو که عادت داری ...
-
والا به خدا
دوشنبه 27 خردادماه سال 1392 18:27
اَی بدم میاد از آدمایی که موقع رفتن میگن : تو خیلی خوبی ! من لیاقت تو رو ندارم ! بــــــی لیــــــاقــــــت هــــــای عزیــــــــز ! لطفا برای رفتن یهـ ذره خلاقیت به خرج بدین … !
-
شب های مهتابی
دوشنبه 27 خردادماه سال 1392 18:07
شب های مهتابیم را به تو عادت داده بودم وقتی رفتی به دنبال تو امدند خودت را نمیخواهم شب های مهتابیم را پس بده لطفا...
-
تو مرا...
دوشنبه 27 خردادماه سال 1392 00:42
من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی مهر دستان تو دنبال دعایی می گشت بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی ذکرها گفتی و از گفته خود خندیدی از همین نغمه تاریک مرا ترساندی بر لبت نام خدا بود خدا شاهد ماست بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی...
-
کوتاه ترین جنگ
شنبه 25 خردادماه سال 1392 20:14
آیا میدانید کوتاهترین جنگ در سال ۱۸۹۶ بین زانزیبار و انگلستان که ۳۸ دقیقه طول کشید؟؟؟!!! فک کنم رفتن لب مرز به هم فحش دادن برگشتن
-
دل گیرم
شنبه 25 خردادماه سال 1392 13:27
دلـم نـگـرفــته از اینــکه رفــته ای … دلگیرم از همه دوست داشتنهایی که گفتی ، ولی نداشتی … !!
-
من یه دیوونم
شنبه 25 خردادماه سال 1392 13:25
بـــ ـــآ هَمــ ــه چیــ ــز کِــ ـــنآر آمــ ـــدَمـــ ــ....! دَلــ ـــیــلِ ایــ ــלּ هَمِــه دیــ ـــوآنِــ ــگـ ــے ام..... تَنـ ـــهــآ بـ ـــآوَرِ جُمــ ـــلِـه آخَـــ ـــر تُــ ــوسـتـ ـــ..... چــ ــیزے بیـــنـ ــمآלּ نَــ ــبود.....!!!!
-
هر چند
پنجشنبه 23 خردادماه سال 1392 18:38
هرچند نمی دانم روزی رویاهایت را با که شریک میشوی اما هنوز شریک تمام بی خوابی های من تویی دوس تتون دا رم